loading...

شب‌های‌سُرمه‌ای

فی بُعدها عذاب،فی قربها سلامة

بازدید : 410
دوشنبه 11 اسفند 1398 زمان : 3:17

نزار یک جایی توی شعرش می‌گوید همان طور که ماهی‌ها نیازی به یادگرفتن شنا کردن ندارند و به پرندگان هم کسی پرواز کردن آموزش نمی‌دهد،جمع عاشقان هم نیازی به تعلیم ندارند.(نقل به مضمون)انگار می‌گوید همان طور که شناکردن و پرواز کردن در ذات آنها بوده و مادرزادی شناگر و پرواز کننده بوده‌اند،تویِ عاشق هم می‌دانی. انگار همگان عاشق به دنیا آمده‌اند. اما از اینجا به بعدش فرق ما با آن ماهی و پرنده معلوم می‌شود. او ناگزیر به شناکردن است،اما ما در ظاهر مجبور به عاشقی کردن نیستیم. کسی یقه‌مان را نگرفته که:یالا!عاشق شو،دوست داشته‌باش!به دست آوردن رزق و روزی‌ات به این وابسته نیست. ولی این فقط ظاهر قضیه است. الان خیلی‌هایمان می‌دانیم و به این نتیجه رسیده‌ایم که عشق و محبت را باید در زندگی لحاظ کرد،چون در نتیجه‌ی نهایی یک تغییر اساسی ایجاد می‌کند. آخر همان شعر هم گفته:«و اعظم عشاق التاریخ لا یعرفون القراءة»مثل محمد*البته،مثل اعظم عشاق تاریخ. اینجا یک سوال اساسی پیش می‌آید:پس ما چی که دنیای اطرافمان را پر می‌کنیم از فریاد زدن‌های عشق و محبتمان؟پس ما چی که اتفاقا یکی یقه‌مان را گرفته،و زورکی لبخند می‌زنیم و درحال صاف کردن لباسمان می‌گوییم بله!ما هم عاشقیم (: پس ماچی که انگار عاشقی کردن بلد نیستیم و هی از این و آن،از این پست و آن پست اینستا،از این شعر و آن رمانی که هرشب دو پارت می‌گذارد و از این کانال و آن تکست-احتمالا همه هم آبکی‌ست-عاشقی را وام می‌گیریم و هر روز می‌گوییم:آره!این مدل حرف زدنِ باهاش،این مدل دوست داشتن قشنگ‌تر است و بعد انتظار داریم محبتِ هر روز و هرساعت رنگ عوض کرده،پایدار هم بماند؟! یک الگو و منبع مشخص نگذاشتیم جلویمان،یک شعر درست و حسابی نخوانده‌ایم که خیلی‌خب،عاشقی بلد نیستیم؟راه و رسم زندگی پر محبت نمی‌دانیم؟این هم یک تقلب خوب. حالا لطفا به زندگی خودتان بپردازید!پس من کی هستم که اسم مستعار عزیزِ زندگیِ آن موقعم را قرض گرفتم و خب هنوز هم استفاده می‌کنم،چون یک اسم لطیف پیدا نکردم؟فکر می‌کنم نزار باید یک جایی همان جاها پاورقی بزند بنویسد خواننده‌های آینده!آن «تاریخ» ِ اعظم عشاق‌التاریخ،دقیقا منظورم تاریخ قبل از خودم یا کمی‌بعد از خودم بوده است؛آن‌ها را بررسی کنید.

این قسمت : اگر تهیونگ دختر بود
بازدید : 272
پنجشنبه 7 اسفند 1398 زمان : 0:34

حالا من هی متنای پر محبت درباره‌ی پدراتون رو می‌خونم،ولی خدایی هیچ وقت نفهمیدم چه‌شکلی پدراتونو دوست دارید.هیچ وقت درک نکردم...

دیدگاهم نسبت به یه زندگی !
بازدید : 431
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 19:46

مثل همیشه اول سلام!سلامی‌که پاسخش را هرگز نمی‌شنوم. حتی اگر شنیده باشی و پاسخ هم حتی داده باشی،به گوش من نمی‌رسد. گوش‌های منِ انسان جواب سلام فرشته‌گونه‌ی تو را نمی‌شنوند. سلام نازنین من!

دانلود کتاب چشم طلایی، اسرار نشانه ها

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 16
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 173
  • بازدید کننده امروز : 174
  • باردید دیروز : 294
  • بازدید کننده دیروز : 295
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 469
  • بازدید ماه : 1033
  • بازدید سال : 2153
  • بازدید کلی : 12632
  • کدهای اختصاصی